واقعیت نهفته در عمق اقدامات خصمانه دشمنان علیه ایران آن است که خصومتورزی آنها اولاً محدود به دوره جمهوری اسلامی نیست و ثانیاً این خصومتورزی صرفاً پیامدهای سیاسی و معطوف به جمهوری اسلامی ندارد، بلکه زندگی کنونی و آینده همه ایرانیان را تحتالشعاع قرار میدهد. تاریخ دو قرن اخیر ایران بر این واقعیتها تصریح دارد.
بهعنوان مثال، در اشاره به نزدیکترین دوره به برهه کنونی باید به ابتدای دوره قاجار مراجعه کرد. در آن زمان بعد از شکست ایران در جنگ دوم با روسیه، معاهده ترکمنچای بر ایران تحمیل شد که علاوه بر تحمیل کاپیتولاسیون سیاسی بر ایران به نفع اتباع روس در ایران، در ضمیمه آن، کاپیتولاسیون اقتصادی - تجاری نیز بر ایران تحمیل شد که براساس آن، هر کالایی که از روسیه وارد ایران میشد، حداکثر باید ۵ درصد عوارض گمرکی پرداخت میکرد. این در حالی بود که اگر کالا از تبریز به تهران صادر میشد، باید در شش مقصد عوارض پرداخت میکرد. معنای این وضعیت، باز شدن دروازه اقتصاد ایران روی کالاهای روسی و همزمان با آن، بیپناه ماندن کار و سرمایه ایرانی در برابر کالاهای خارجی. به سبب رقابتهای استعماری در آن زمان، در نهایت انگلیس نیز حدود ۱۳ سال بعد، موفق به اخذ کاپیتولاسیون اقتصادی - تجاری از ایران شد. با اجرای این کاپیتولاسیون (ها) تولید در ایران ورشکسته و نابود شد که طی آن هم بازارهای ایران با هجوم کالاهای مصرفی خارجی مواجه شد و هم با توجه به نابودی تولید، ایران به کشوری تبدیل شد که فقط میتوانست مواد خام و غذایی صادر کند.
نتیجه این قضایا با گذشت حدود دو قرن هنوز در ایران زنده است، بدین ترتیب که هنوز هم حیات تولید در ایران ضعیف است یا اینکه هنوز هم بهسبب ناترازی میان صادرات و واردات، کشور با کسری تراز تجاری مواجه است. ضمن اینکه در اثر همین وضعیت، تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، عنصر مداخله خارجی به یکی از مهمترین ارکان تعیین سرنوشت ملت ایران تبدیل شد، بهگونهای که تمام تلاشها برای عظمت ایران را با ناکامی مواجه کرد. در این زمینه، به نوشته مرحوم رضاقلی، از میان ۸۷ نخستوزیری که از زمان انعقاد ترکمنچای در ۱۲۰۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روی کار آمدند، تنها سه نفرشان داعیه حفظ استقلال و حاکمیت ایران در برابر مداخلات خارجی داشته و سودای قویسازی ایران را در سر داشتند که البته هر سه آنها از کار برکنار و در زیر چرخهای استعمار و استبداد له شدند و بدرود حیات گفتند.
عبرت این ماجرا برای ایران امروز آن است که اگرچه شکست نظامی در برابر روسها و ضعف در برابر انگلیسها در یک برهه مشخص رخ داد و در ظاهر هم شکست در جنگ نظامی در برابر روسها مربوط به دولت قاجار بود و عمده مردم ایران هم چندان بهطور مستقیم درگیر قضایای جنگ نبودند، اما پیامدهایی که این شکست و ضعف بنیانهای قدرت در ایران در پی داشت، زندگی همه ایرانیان را تحتالشعاع قرار داد. به گواه منابع تاریخی، در اثر تحمیل مناسبات استعماری در این برهه بر ایران، چندین مرحله در ایران قحطی آمد یا اینکه با نابودی تولیدی، کارگران و صنعتگران ایرانی مجبور به مهاجرت از ایران شده و تعدادی از آنها برای همیشه با موطن خود خداحافظی کردند.
با توجه به آنچه گفته شد، در برهه کنونی نیز اگرچه نظام سلطه در ظاهر با جمهوری اسلامی منازعه دارد و حتی جنایتکاری مانند نتانیاهو برای مردم ایران در باغ سبز نشان میدهد، اما باید توجه داشت که منازعه نظام سلطه به سرکردگی امریکا و میدانداری صهیونیستها با جمهوری اسلامی، صرفاً محدود به خود جمهوری اسلامی نیست، بلکه مربوط به حدود ۹۰ میلیون ایرانی است که چنانچه دشمن بر آنها مسلط شود، نهتنها عناصر پویایی حیات آنها را از بین میبرد، بلکه هرگونه امکان پیشرفت در آینده و حل مشکلات را از آنها سلب میکند. نمونه روشن در این زمینه، سوریه است که مشاهده میشود بعد از سقوط حکومت اسد، چگونه صهیونیستها عمده زیرساختهای آن را منهدم کردند. بنابراین، در برهه کنونی باید با تحکیم همبستگی و انسجام ملی و حمایت از نظام و نیروهای مسلح، پیام قدرت به دشمنان ارسال کنیم و مانع از تحقق اهدف شوم آنها شویم.